سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از خرد تو را این باید که راه گمراهى‏ات را از راه رستگاریت ، نماید . [نهج البلاغه]

ای ول .کام

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ; همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم ; شوق دیدار تو لبریز از جام وجودم ; شدم
آن عا شق دیوانه که بودم ;در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید ; باغ صد
خاطره خندید; عطر صد خاطره پیچی; یادم آمد که شبی با هم از ان کوچه
گذشتیم;  پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ; ساعتی بر لب آن جوی
نشستیم ; تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت ; آسمان صاف و شب آرام بخت
خندان و زمان رام ; خوشه ی ماه فروفته در آب ; شاخه ها دست بر آورده به
مهتاب ‌‌‌‌‌‌; شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آوازه شبا هنگ ; یادم
آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن ; لحظه ای چند بر این آب نظر کن ; آب
آیینه عشق گذران است ; تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است; باش فردا که
دلت بادگران است ; تا فراموش کنی . چندی از این شهر سفر کن ; با تو گفتم ;
حذر از این عشق؟ ندانم سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم . نتوانم ; روز اول که
دلم به تمنای تو پر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم ; تو به من سنگ زدی! من
نرهیدم  نه گسستم. ; باز گفتم که تو صیادی و من اهو ی دشتم !  تا به دامه
تو در ایم همه جا گشتم  و  گشتم ; حذر از عشق ندارم ;  نتوانم اشکی از
شاخه فروریخت! مرغ شب ناله تلخی زد بگریخت! اشک در چشم تو لرزید ماه بر
عشق تو خندید ! یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم; پایدردامن اندوه
کشیدم. نگسستم نرومیدم ; رفت در ظلمت غم آن شب و شب ها دگرهم; نه گرفتی
دگر از عاشقی آزرده خبر هم ! نه کنی دیگر ازآن کوچه گذر هم; بی تو اما
بخچه حالی من از ان کوچه گذشتم ..........  اگر خوشتون اومد نظر بدید و
اگر انگیلیسی اش رو می خواهید تو نظرتون رو بگید


خشایار ::: دوشنبه 87/6/25::: ساعت 3:26 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :39815
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
خشایار
خیلی گل و خوشگل و عزیز و نازم!
 
>>آرشیو شده ها<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<